- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال امیرالمؤمنین علی علیهالسلام قبل از شهادت
زینب کـنـار لالـه پـرپـر صبـور باش در داغ بـالهـای کـبـوتر صبـور باش من میروم شبـانه غـریـبـانـه دخـتـرم بر سوز این غریبی حیدر صبور باش ایـنـجـا هـنـوز اول راه اسـت دخـتـرم زینب کـنار تـشت بـرادر صبور باش مانـند کـوه بـاش و کـنار حـسـین خود در اضطراب لحظۀ آخـر صبور باش تو عـزّت قـبـیـلهای ای دخـت فـاطـمه دخـتر کـنار پـیـکـر اکـبر صبور باش تقدیرِ هرچه نام علی، تیغ در گلوست آرام باش و با دل اصغـر صبور باش ای خـواهـر دلاور ســردار عـلـقـمــه بر داغهای دست بـرادر صبـور باش تنها تویی و دشت پُـر از درد بیکسی در چشم بیحـیایی لشکـر صبور باش بر نیـزه میشود سر هفتاد و چند عشق زینب به زیر سایۀ یک سر صبور باش آن دم که چوب بر لب عطشان میزدند جان پـدر، به جان پیـمبر صبور باش
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب در شهادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
کـنـار بـسـتـرت خواهی نخواهی دو چـشمم میرود امشب سیـاهی به این فـرقـی که مـانـنـدِ دلـم شد الــهــی یـــا الـــهــی یــا الـــهــی نگاهی که دلم بال و پرش ریخت بجای اشک، خون چشم ترش ریخت دلـم حـال یـتـیــمـی دارد امـشـب که سقفِ خانهاش روی سرش ریخت تو خوردی ضربت و دختر شکسته تو را این نه غـمِ مـادر شـکـسـته ندارد مـرهـمـی این فـرقِ زخمی شـبـیـهِ پـهـلـویی که در شکـسـته چِه سان بر تو دو چـشـمِ تـر ببندم چـگـونـه مـرهـمـی بـر سـر بندم به ایـنها بـنـد، خــونِ تـو نـیـایـد مـگـر بـا مـعـجــرِ مــادر بـبـنـدم هـمیـن که فـرقِ تو پـاشـیـد خندید هـمیـن که مـجـتـبی نـالـید خـنـدید تو از شیرِ خودت دادی به قـاتـل همیـنـکه شـیـرِ تو نـوشـید خـندید عوالم را همین که زد، بهم ریخت غمی این خانه را آمد بهم ریخت بـمـیـرد نـانـجـیـبـی که تـو را زد خـدایـا حـال مـا را بد بهم ریخت
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
از فـرق تا ابرو ببین با سر چه کردند نامـردمـانِ کـوفـه با حـیـدر چه کردند
یــادم نـرفـتــه در مـیــانِ آتــش و دود سینه شکست از ضربِ میخِ در چه کردند
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علی علیهالسلام قبل از شهادت
زهـرا، تو بهتر از همه دردِ مرا دانی زین روست، از جنت علی را سوی خود خوانی پهلو شکسته، مَحرمِ این فرقِ بشکسته است من دردِ تو دانم، تو هـم دردِ مرا دانی سی سال با بغضِ مغـیره روبرو بودم تـرمـیم شد با تـیغِ ملجـم، زخـمِ پنهانی قنفذ به بازویت نزد، بر جانِ حیدر زد بر من غلافِ تیغِ او میخورد، هر آنی تو پشتِ در افتادی و من در دلِ محراب هر دو بـپـای یکـدگـر هـستـیم قـربانی دلها بـسـوزد از برای زینبت، زهـرا روزیکه میگِریَد ز هفتاد و دو قربانی سرها به نیزه، جسمها غلتان بخون، عریان اهلِ حرم غـارت زده، با چـشمِ بارانی گـفـتـند این مردم تـلافی میکـنـیم، اما سیـلی شود سـهمِ یـتـیـمـانـم به مهمانی بارانِ سنگِ کوفه را، باید تحـمل کرد اما تـصدق دادنَش، دارد چه جـبرانی؟ بزمِ شراب و اشکِ زنها جای خود، اما گریه به ناموسِ علی را، نیست پایانی
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
حیدر به بستر خود، حالی غریب دارد دخـتر کـنار بـابا، «امن یُجـیب» دارد خون، کرده ارغوانی، گلچهرۀ علی را زینب نگاه بر این، «شیب الخضیب» دارد اشک حسن چکیده، از چشم خونفشانش حسین در دل خود، غـمی عجیب دارد آوای واعــلـیــا، پُـر کـرده آسـمــان را هر کودک یـتـیـمی، در دل لهیب دارد پیداست که دوایی، غیر از شهادتش نیست وقتی نگاهِ حـسرت، بر او طبیب دارد گرفته محسنش را، بر روی دستْ زهرا حـبیـبه شوق وصلِ، روی حـبیب دارد دنـیا نداشت پاسِ، این رحـمت خـدا را بعد از علی جهانی، «حسرت» نصیب دارد از غربت عـلی و، از دعوت حسیـنش پیداست کـوفه نسلی، مردمفـریب دارد ای کاش بر «وفایی» گویند عندلیباش گرچه به باغ وصفش، بس عندلیب دارد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
ای نخـلها! چرا همه امشب خـمیدهاید افـسرده، سـیـنه سوخـته و داغ دیـدهاید ای چاههای خستۀ کوفه! علی کجاست؟ آیــا صـدای نــالــۀ او را شـنـیــدهایـد؟ در مـسجـد ای نـمـازگـزارانِ داغـدار! بنشسته سر به جیب خموشی کشیدهاید؟! افسرده، دل شکسته، پریشان و نا امید گـویـا تـمـامـتـان ز عـلی دل بـریـدهاید ای داغدیـدگان عـلـی! نـالـه سـر کـنید ساکت نسـشـتهاید و خموش آرمیدهاید! ای دشـمـنـان دیـن خـدا! با کـدام جـرم هنگام سجده، فـرق علی را دریدهاید؟! مرغـابـیان! شما که گـرفـتـید عبای او در لانهها چرا همه ساکت خـزیدهاید؟! عـمّامه زرد و چهره ز عـمّامه زردتر ای رنگها ز صورت مولا پـریدهاید! ای نالهها! ز داغ علی بس که سوختید آتـش درون سـیــنــۀ مــا آفــریــدهایــد ای اهلبیت! جان به فداتان که از کرم سوز درون «مـیثـمتـان» را خـریدهاید
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
نَخْلى از اَشك تو سيـراب نگرديد دگر از همان لحظه كه بر فرقِ تو شمشير آمد حوريان هم به عزاى تو سيه پوشـيدند تا بِه گـوشِ فـَلَكَـتْ، نَـعـرۀ تكـبـير آمد شير، تَجْويز به درمان سَرت كرد طبيب هر كه آمد به مُـلاقـات تو، با شير آمد صُحبت از شير شد و رَفت دلم كربوبلا كه به ميدان، پسرى با پـدرى پـير آمد قَدْرِ يك جُرعه ازين شير، اگر داشت رُباب طفـل مىمـانْد، ولى حـرمله با تير آمد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
با روضـۀ قـرآن بهسـر قـرآن گـرفـته یـادِ پـدر کـرده بـبـیـن بـاران گـرفـتـه تـابـوت رفـته کـودکی غـافـل هـنـوزم یک کاسِه شـیرِ تـازه در دستان گرفته جز چاه وُ نخـلـستان ُو گـلـدسته به یادِ نـجـوایِ او حـتـّی دلِ ویـران گـرفـتـه مـولا شده مـهـمـانِ یـاری که هـنـوزم دستی به رویِ پهـلـویِ سـوزان گرفته زخمِ سرَش را با پَرِ زخمی شده بست خونی چکید و باز روضه جان گرفته یـــادِ تَــهِ گــودال اُفــتــاده بــمـــیـــرم نیزه به کـتـف وُ گونه ُو دندان گـرفته خـنجـر نمیبُـرّید خواهـر زجر میدید در پنجِـه ظالـم مویِ ندبهخـوان گرفته
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
ای نـخـل آب خـورده ز چشم تر علی دیـشـب تـو بـودی و نـگـه آخـر عـلی امـشب بـریـز اشک که در خـانـۀ خدا محـراب شـسـته شد به خون سر علی از زهـرخـند قـاتل و نـومـیدی طـبیب پـیـداسـت شـرح داغ دل دخـتـر عـلـی امشب به خـنـده قـاتل مولا گشوده لب فـردا به گـریه جمع شود بـسـتر عـلی آئـیـنهدار غربت زهـراست زان سبب بـایـد شـبـانـه دفـن شـود پـیـکـر عـلی مولا خموش و مسجد و محراب هم خموش خـیـزد صدای یا عـلی از مـنـبـر علی کو آن یتیم خسته که شب در خرابه بود چون کـودک عزیز عـلی در بر عـلی ای چاه غم گرفته، تو هم بیعلی شدی محـروم گـشـتی از دم جانپـرور علی این بود مزد آن همه مهر و وفا که گشت گلگون ز خون، جمال خدا منظر علی میثم کسی به فرق علی تیغ زد که زد سیلی به روی فاطمه در محضر علی
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علی علیهالسلام قبل از شهادت
خوب شد تیغ تو بشکافت سرم را دشمن هم تو بر آرزوی خویش رسیدی، هم من آمـدی دیـر چـرا؟! چـشم بهراهـت بودم از همان شب که تن فاطمهام گشت کفن شادیام بود همان دم که توأم تـیغ زدی عمر من بود سراسر همه اندوه و محـن ریختی خون کسی را به روی خاک زمین که دوا ریخت تو را روزِ مریضی به دهن در همان لحظه که شمشیر تو بالا میرفت نـشِنیدی به جنان فـاطمه میگفت نزن؟! رنگت از بیم پریدهست! چرا میلرزی؟ تا منم زنـده، تو هـسـتی به پـناهـم اِیـمَن میفـرستم به برت سهـم غـذای خود را میکنم بر تو سفارش به حسین و به حسن مسجد و منبر و ویرانه و چاه و صحرا هر کجا بود سـخن بود ز مـظلـومی من مسجد کوفه خموش است چراغش (میثم) کو عـلی تا که کـند بیت خـدا را روشن
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علی علیهالسلام قبل از شهادت
مرهم نزن دوباره، خون روی سرم را زینب بیا و بردار، با گـریه بـسـترم را گـیرم طـبیب امشب زخـم مرا دوا کرد پیش تو میشکـافـم صد زخم دیگرم را حال بـد یـتـیـمان حال مرا عـوض کرد نـگـذاشـتـم بـبـیـنـنـد ایـن دیـدۀ تــرم را گوشم پُر از صدای دشـنام پیـرزن بود خانه به خانه بـردم، این بار محـترم را یک عمر چاه کـوفه، هم نـالۀ عـلی بود بـا فـاطـمـه گـرفـتـم، احـیـای آخـرم را سی سال پهلوی من حرمت فقط شکستند آنها که بد شکـستند، پهلـوی همسرم را زهـرا مـیان بـسـتر، رویش کـبود بوده بگـذار پـای آن غـم، زردی پیـکـرم را او را که غسل دادم، سر را زدم به دیوار چه خوب شد ندیدی بازوی پُـر ورم را طبق روال مادر، روضه فقط حسین است رفـتـم به کـربـلایت، پـایـان مـنـبـرم را از صبح تا غروبی صدبار گریه کردم گـودال را بـگـویم یـا غـارت حــرم را اصلا ًبیا ابالفضل؛ جان تو، جان زینب در بین کـوفـه تـنـهـا نگـذار دخـترم را
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
دگـر ز مـسـجـد کـوفـه نـوا نـمـیآیـد نــوای نــالــۀ شــیــرخــدا نــمـیآیــد بـرای عـزّت و تـرویـج راه بـسم الله صـدای نـقـطـۀ پـائــیـن بـا نـمـیآیــد چه کرده زهر که رنگ علی چنین شدهست؟! چه کرده که نَفَسِ رفته، جا نمیآید؟! هر آنچه شیر، به او میدهد طبیب اصلاً بـه هـوش، حـیـدر آل عـبـا نـمـیآیـد! چه کرده است مگر تیغ، خونِ فرق علی چگـونه بـنـد به طـبّ و دوا نمیآید؟! هر آن چه زینب کبری پدر پدر گوید دگـر ز جـانـب بــابـا صـدا نـمـیآیـد آهای طفل یتیم نجف، گرسنه بخواب ازین به بـعـد دگـر مـرتـضی نمیآید از یـن به بـعـد اگـر پـیـرمـرد نـابـیـنا غریب و خـسـته بـگویـد بـیا، نمیآید دگر مـیان هـوای گـرفـتـۀ این شـهـر شـمـیـم هـمنـفـس مـصـطـفـی نـمیآید هزار شکر کفن هست بین کوفه هنوز تــن امـــام روی بــوریــا نــمــیآیــد پس از پدر به تسلّی و تعزیت، احدی به تـازیـانـه سـوی بـچـههـا نـمـیآیـد اسیر چـیـست؟! عزادار بعد دفن پدر به احـتـرام دوبـاره به خـانـه مـیآیـد
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علی علیهالسلام قبل از شهادت
از شـرار دل من چـشـم ترم میسوزد دل من بيشتر از زخـم سرم میسوزد مثـل نخـلی كه فـتـاده است كنـار دريـا دل گرفـته شـرر و چشم ترم میسوزد بر غريبی حسين وحسن و زينب خويش همچـنان شـمع دل شعـلهورم میسوزد تا به رخـسـارۀ عـبـاس نگــاهـم افـتـاد ديدم از غصه وجـود پسـرم میسـوزد چون به زينب نگـرم يـاد كنم از زهرا گـوئيا فـاطـمـه پـيـش نـظرم میسوزد اين قـدر اشك نـريـزيـد عـزيــزان دلـم كه من از آتش اين غم جگرم میسوزد قدری از بستر من فـاصلـه گيريد همه هر يتيمی كه بود دور و برم میسوزد بـسـتـهام بار سـفـر، لـيـك خـدا میدانـد نگرم چون به شما بال و پرم میسوزد ای« وفایی» به خدا تا ابديت همه شب همچنان مـاه چـراغ سحـرم میسوزد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
اين مرد كه در گوشۀ بستر نگران است واللهِ كه مـظـلـومترين مردِ جهان است از زندگى پُـر غَمِ خود سير شد امشب خيبرشكن از غصه زمينگير شد امشب خورشيد، دلش خون شده و ماه، زمين خورد سخت است بگويم: اسدالله زمين خورد در بـستر مـظلـوميت آقاى حُـنين است اين مردِ جگرسوخته باباىِ حسين است طفلان همه با اشک سـرازيـر رسيدند واى از دل زينب همه با شيـر رسيدند واى از دل زينب چه كند زخم سرش را اين پـارچۀ خـونى و چـشمان ترش را با زحمت علی امر به خيرالعملش كرد هرطور كه شد زينب خود را بغلش كرد بغض وسط حـنجرههـا زنده شد امشب با گريه همه خاطرهها زنده شد امشب دور و بر بستر همگى مرثـيهخـواندند با روضۀ مادر همگى مرثـيهخـوانـدند از آن در و ديـوار عـلی خـاطره دارد از تـيـزی مـسـمـار عـلی خاطره دارد زردى رخش ياد همان روى كبود است روى لب او روضۀ بازوى كبود است سـى سـال غــمـش را اسـدالله نـگـفـتـه میگـفـت از آن درد كه با چـاه نگـفـته سخت است كه زن با لگـد مرد بيـفـتـد در پـيـش نـگـاه هــمـه بـا درد بـيـفـتـد سخت است به ناموس كسى راه ببندند سخت است كه بر گريۀ مظلوم بخندند من مانده به يادم، زد و آئينه تَرَک خورد زهرا سر من بود كه در كوچه كتک خورد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
چون طبیب از دیدن زخم سر او زار شد در کـنار بـستر بیـمار حق، بیـمار شد گـفت با مظلوم عالم، ای دوای دردها ایکه کارعالمی از ماتمت دشوار شد ایکه ارکان عدالت از غمت لرزیده است از غـم تو آسـمانها بر سـرم آوار شد تیغ زهر آلـودۀ دشمن چـنان کرده اثر کز نگه بر زخم تو اندوه من بسیار شد تا که زینب نا امیدی دید در روی طبیب عالـم هـستی به پیش دیدگانش تار شد چشم خود را لحظهای وا کرد با سختی علی باغـبـان ناگاه گرم سیر در گـلزار شد غرق غم شد بانگاهی بر حسین بر حسن چـشم او با دیـدن عباس گـوهربار شد گریههای آتـشـین و نالـههای زار زار باز هم در خـانۀ بیفـاطمه تکـرار شد بعد از این هجران وفایی جای دارد پیک دوست مژده بر زهرا رساند لحظۀ دیدار شد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
فرقش شکافت رُکنِ زمین و زمان شکست یک ضربه زد ولی کمر آسمان شکست نـالـیـد فـاطـمـه که نـزن نـانـجـیـب؛ زد از فرق تا به اَبروی او ناگهان شکـست راحت علی به خاک نمیخورد، میخ در شمشیر شد که باز زد و استخوان شکست تا خورد بر زمین دلِ زهـرا دو نـیم شد قلب حسین قـلب حسن تـوأمـان شکست فـریـادِ جـبـرئـیل که پـیچـیـد، دخـتـرش بـیاخـتـیـار در وسـط آسـتـان شـکـست خون پاک میکند زِ روی خویش مرتضی زینب دمِ در است ولی بیگمان شکست اینبار روضه خواند علی پیـشِ دخترش از تشنهای که داغِ لبانش جهان شکست از تشنهای که داغِ جـوان داغِ طفـل دید در حلـقـههای هـلهـلـۀ این و آن شکست از تـشنهای که در وسط جـمع گیر کرد با سنگِ بیمـروتِ این کـوفیان شکست
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در شهادت امیرالمؤمنین علیهالسلام
خانهویران شدهام غُصۀ بابا سخت است حرفِ دیگر بزن امشب غمِ فردا سخت است دیدنِ رویِ تو و لختۀ خونها سخت است سوختم از نَفَسَت سوختن اما سخت است باز هم روضه نخوان روضۀ زهرا سخت است شعـلـههایِ نَـفَـسِ شـعـلهوَرَت جـمع نشد زهرِ این تیغ چه کرده جگرت جمع نشد لکه خونهای رویِ بال و پَرَت جمع نشد بستهام روسریام را به سَرَت جمع نشد زخمِ پیـشانیِ تو وقتِ تماشا سخت است آه ای چشمِ به خون خسته تو بیدار بمان حرفِ نا گـفـته بگو پیـشِ پـرسـتار بمان پشتِ در بودم و گُـفتی به عـلـمدار بمان گرچه بـیدسـت ولی آب نگـهـدار بـمان از سرِ رو به زمین خوردن سقا سخت است شـبِ آخـر شـده ای کـوکـبِ اِقـبـال مَرو روضۀ باز مخوان اینهمه از حال مَرو سَـرِ آن پـیـکــر اُفـتــادۀ پــامـــال مَــرو جانِ بابا جـگـرم سوخـت به گودال مَرو بینِ گـودال مَـیا دیـدنـم آنجا سخـت است کاش میشد که بگـویی بدنش را نکـشید پنجهها از همه سو پیـرهـنـش را نکشید تیر در کـتف فرو کرده تـنـش را نکشید نیـزههـا شـرم کـنـید و بـدنـش را نکشید پیشِ مادر زدنِ سنگ به لبها سخت است مـنـم و دیــدنِ او لــحــظــۀ اُفــتــادنِ او مـنـم و ضربـۀ سـرنـیـزه به روی تنِ او وقـت ضربـه زدن و خـم شدنِ دشمن او منـم و کُـنـدی خـنجـر به رویِ گردنِ او زدن ضربه به سینه ولی با پا سخت است
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
خون ابوتراب که بر صـورتش چکـید فـریاد جـبـرئـیل به گـوش زمین رسید گوشی نـمانـد در همۀ شهـر؛ آن سحـر جُز اینکه صوت ”قَد قُتِلَ المُرتَضی” شنید وقتی پـسـر عـموی عزیزش شهید شد در آسـمـان رسـول خُـدا پـیـرهن دریـد خون گریه کرد چشم فلک در غم علی از آن به بعد بود فَـلَق سُـرخ شُد شَـدید درهای آسـمان به روی او گُـشوده بود وقت طلوعِ فجر که مُرغ از قفس پرید! افتاده بود در دل محـراب غـرق خون از فرط درد پـاشنه بر خـاک میکـشید زهـرا همین که دید چه کردند با عـلی سیلی به روی خویش زد؛ آه از جگر کشید زینب هـمـین که دید چه کردند با پـدر پیش از رسیدن به خـرابه قـدش خـمید بعد از عـلی؛ حـسـین پـناه عـقـیـله بود تا ساعتی که شمر سر از پیکرش بُرید حیدر برای فاطمه و کـوچه گریه کرد چون دخترش به جانب گودال میدوید
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در کنار بستر امیرالمؤمنین علیهالسلام
بخـشـنـدۀ غـریب شبـانـگـاه کـوچـهها برخـیـز خـانه پُـر شده از آه کـوچهها خـرما و نان کوفه زمین مانده یا علی ای ناشـناس نیـمهشب کـوچـهها عـلی حالا که میروی دل من را نظاره کن رحـمی به قلب سوخـتۀ پُر شراره کن زردی صورت تو نشان از جدایی است حرف دلم دوباره امان از جدایی است مرهم که بر شکاف سرت بیجواب شد دنـیا دوبـاره بر سر زینب خـراب شد خـیـبرگـشا چرا ز زمـین پا نمیشود؟ چـشـمت؛ امـید زنـدگیام؛ وا نمیشود میلی به زندگی به دلت نیست واضح است این بیقراریات پدر از چیست؟ واضح است از زخـم تیغ زخم دلت بیشتر شدهست چشمت به یاد یاس شکستهست تر شدهست زخـم سـرت کـشـیـده دلـم را مدیـنه و دیوار و آتش و در و مسمار و سینه و شد زنـده یـاد ضلـع شـکـسـته برابـرم ذکـرم کـنـار تو شـده ای وای مــادرم سیلیِ کوچه بال و پرت را شکسته است شمشیر آن قلاف، سرت را شکسته است کـوه کـمر شکـسـتـۀ بـشـکـوه یا عـلی ای داغـدار کـوثـر مـجـروح یا عـلـی کـمتر به فکـر نان یتـیـمان کوفه باش بابا دوباره جـانِ یتـیـمـان کـوفه، باش قصدت به رفتن است که مرهم اثر نکرد در عزم رفـتـنت غم من هم اثر نکرد حالا که میروی به من از کربلا بگو از «کاف و ها و یا» و از آن ماجرا بگو با من که غرق عشق حسینم، از او بگو از تـیـغهای تـشـنه به خون گـلـو بگو از بوسههای من به رگ گردنش بگو از پـارهپـاره ریخـتـههای تـنـش بگـو از کهـنه پـیـرهن بگـو و غارتش پدر از لحظههای آخر و از غـربتـش پدر من را ببین که سوخته از بیقراریام حالا که میروی به چه کس میسپاریام؟
: امتیاز
|
زبانحال مولا امیر المؤمنین علیهالسلام قبل از شهادت
امشب چـنـان ایـتـام کوفه بیقرارم انـدازه سی سـال میخـواهـم بـبارم چشمم به در مانده مگر زهرا بیاید مـن به وصـال فـاطـمـه امـیـدوارم هستند دورم بچهها! پس محسنم کو تا که بیـایـد لحـظـهها را میشمارم نه سنگ قبری خواستم نه سایـبانی مانند زهـرا بینـشان باشـد مـزارم امشب برایم روضه زهرا بخـوانید بـایـد بـمـیـرم از غـم روی نـگـارم در پای او هم سر بده هم دست هم چشم او چـادرش سِرّ است سِرّ کردگارم امشب به فـکـر ناقه بیمحـمـلم من گریه کن آن رنگ و روی پُر غبارم تو روی نیزه چشمهایت غرق اشک است من در نجف از داغ زینب سوگوارم وقتی صدایت میکند! ای محرم من جای تو دارد شـمـر میآیـد کـنـارم جای تمام بچـههـای شـلاق خوردم دارم کـبـودی تــنـم را مـیشـمـارم بانـوی یـثـرب بودم و حـالا اسـیرم دستان خود را برروی سر میگذارم بیاختیار از هر طرف بردند من را گرچه همه عـالـم بود در اخـتـیارم
: امتیاز
|
مدح و شهادت مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
دیگـر رسـیـد لحـظـۀ فـردای بیعـلـی پوچیم و هیچ ما پس از این، «ما»ی بیعلی ای کاسههای شیرِ به صف ننگ بر شما گَـر از عـلـی کـنـیـد تـمـنـای بیعـلـی مُـرغ از قـفـس پـریـد نـدا داد جبرئیل اینک شما و وحـشـتِ دنـیـای بیعـلی قـرآنِ بـیعـلی ثمـرَش ابنِ ملجم است دارد خـطـر تـلاوتِ هـر آیـه بیعـلـی بوی شـکـافِ کعـبـه گرفـته طوافِ ما باید گریخت وَرنَه ز هَـر جای بیعلی جز یاعلی مگو و مَدد از جهـان مجـو شیطان نشسته در پَسِ هر «یا»ی بیعلی با یاعـلـیست گَر دَمِ او زنـده مـیکـند بیمعجـزهست هر دمِ عـیسای بیعلی رَمزِ شکافِ کعبه و دریا علیست، پس غرق است بینِ حادثه مـوسای بیعلی در«عین» و «لام» و «یا» همۀ درسها گُمند بیـهـودگیست مَـشـقِ الـفـبای بیعـلی یک عـده پای غـیرِ عـلی پا گـرفـتهاند اسلامشان شدهست چه بیپایه بیعـلی شیری که خوردهاند از آن رو که نیست پاک ازآنـشان شـدهست اذانهـای بـیعـلـی «ما را خدا ز زُهـدِ ریا بی نیاز کرد» دلخوش بمان تو شیخْ به تقوای بیعلی
: امتیاز
|